.

.

دریافت کد باکس باز میخوانم تو را

باز میخوانم تو را

باز ميخواهم ترا، ای عشق من
باز هم نام تو بر لب ميبرم
اين نگاه بی فروغ خسته ام
کی به جانت آتشی، ديگر زند
اين لبان سرد و خالی از هوس
کی تواند، مستی پيشين دهد
باز ميخواهم ترا، ای عشق من
باز هم نام تو بر لب ميبرم
راست ميگويی دلا ديوانه ام
چون که خواهم صدر بزم غير را
می ستانم با همه بی مهريش
گر شوم بر درد عشقش مبتلا
باز ميخواهم ترا، ای عشق من
باز هم نام تو بر لب ميبرم

 

بهار جوانيم رفت، افسوس
نشاط عمر به پايان رسيد، افسوس
خوشی از غم چو عقاب کرده پرواز
سوی آسمانها رفت، افسوس
ای پرنده زيبا، سوی من بيا، بيا
آفتاب زندگيم!
روشنی چشمانم تار، تار
قلب شکسته ام در انتظارت
بود هميشه اين قلب غمگسارت
گر چه پرواز تو جای دگريست
برگرد، نما شاد اين قلب غمگينم
غم بهار جدايت، ماند به قلبم جاودانی
دانم اين عمر رفته، نقشيست از پشيمانی
[ چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:باز میخوانم تو را, ] [ 22:53 ] [ احمد ظاهر(وب کافه ای) ]
[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد